Date Range
Date Range
Date Range
کجای این همه سال جایش گذاشته بودی. غزل بگو به سادگی بگو زنده باد زندگی بگو.
Segunda-feira, 18 de abril de 2011. Uma terapia para o espírito. Para que lugar poderei eu ir senhor, senão para os teus braços? Há um lugar de descanso em ti. Há um lugar de refrigério em ti. Há um lugar onde a verdade reina, esse lugar é no Senhor. Há um lugar onde as pessoas não me influenciam. Há um lugar onde eu ouço teu Espírito. Há um lugar de vitória em meio à guerra, esse lugar é no Senhor. Esse lugar é no senhor.
مهتاب رویی خاموش به گهوارۀ دل اسیرم مدام رویا می سازد. تمام روز را معطل مانده ام . دیروز هم همینطور گذشت چند روز است که انتظار کشیده ام. انگشت اشاره ام به شاتر خشک مانده اینبار محکم و دقیق صورتش را می اندازم. عکس این نیمه نقاب حوصله ام را خلال کرده باید تمامش کنم. نه بیشتر از اینهاست آرامش ام را گرفته من خلال اش می کنم. ترس و دلتنگی ام امان نمی دهد. صدای زنگ تلفن دارد ویرانم می کند باز یادم رفت فشارش دهم تا بی صدا بنالد. پلیس خوبی می شوی اگر من جایزه ی تو باشم.